سلام. لطفا یک معرفی از خودتان داشته باشید و همچنین توضیح دهید ایده ابتدایی کسبوکار شما از کجا شروع شد؟
مجید ترکیان هستم، کارشناسارشد طراحی منظر از دانشگاه تهران. در دوره کارشناسی (سال ۸۱) بین انتخاب طراحی صنعتی دانشگاه علم و صنعت و معماری دانشگاه آزاد تهران شک داشتم. در آن زمان با یکی از دانشجویان سال آخر طراحی صنعتی دانشگاه علم و صنعت آشنا شدم. ایشان خیلی مصمم گفت طراحی صنعتی در ایران مانند کشورهای دیگر نیست که فارغ التحصیلان به طراحی بدنه اتومبیل و طراحی محصولات بپردازند. کشور ما مونتاژ کار است.
دفتر طراحی ما به یک آژانس طراحی تبدیل شده است. بستگی به موضوعی دارد که به آن واگذار میشود. گاهی موضوع طراحی یک ساختمان است، گاهی دغدغه حمایت از گربههای خیابانی و گاهی به شکل یک سناریوی پوششدهنده قسمتی از هزینههای دفتر تبدیل به یک محصول (پروداکت) شدهاست.یکی از برندها به اسم i.Hippo را در حوزه خانه و آشپزخانه تاسیس کردیم و بعد دغدغههای خود را گسترش دادیم و برندی حامی حیوانات و محیط زیست به اسم i.Fold را راه اندازی کردیم. محصولات این دو برند در حال حاضر به تولید انبوه رسیدهاند. ما از ابتدای کار در دفتر، پروژههای معماری خود را داشتیم. در بین دسته بندیها مانند طراحی منظر و ساختمانها به تفکیک کاربری ، پوشه ای به نام طراحی محصول (Product Design) نیز وجود داشت. این پوشه تا شش سال خالی بود اما حالا بعد از پنج سال پروژههای معماری و طراحی محصول ما تقریبا با هم برابری میکنند.
چه شد که اولین محصول شکل گرفت و فرآیند آن چه بود؟
برای تولید اولین محصول با هدف بهوجودآوردن یک برند، گروهی چهار نفره تشکیل دادیم. طی دورهای دو-سه ماهه فقط جستوجو کردیم که "جای چه خالیست؟!". توانایی و امکانات ما در آن زمان خیلی کم بود، با سیستمهای صنعتی نیز آشنایی چندانی نداشتیم. باید میتوانستیم محصولی انتخاب کنیم که بتوانیم آن را در یک زیر زمین شصت هفتاد متری توسعه دهیم. به این نتیجه رسیدیم که یکی از چیزهایی که به آن پرداخته نشدهاست زیر سیگاریست. جالب اینجاست که هیچکدام از ما سیگاری نبودیم، بیشتر به این فکر بودیم که میتوانیم از پس این آن برآییم. آن زمان بتن بین معماران جذابیت زیادی پیدا کرده بود. البته وقتی به کارفرما بتن پیشنهاد میدادیم با کارفرما دعوایمان میشد. یادم است برای نمای ویلایی بتن اکسپوز پیشنهاد کردیم و کارفرما نمیتوانست قبول کند در یک ساختمان لاکچری هم میشود از سیمان استفاده کرد و ما مجبور شدیم برای به دست آوردن آن تکسچر، سنگ را بوشهمر کنیم. خلاصه تصمیم گرفتیم هر محصولی میسازیم با بتن باشد.
حالا میخواستیم اسم برند را انتخاب کنیم. ما اسم راینو (Rhino) به معنای کرگدن را خیلی دوست داشتیم، این حرف من برای بچه های معماری خیلی قابل لمس است. اسم همه نرم افزارهای McNeel اسم حیوانات است و هر که میخواهد در در این حوزه چیزی را توسعه دهد، او هم از اسم حیوانات استفاده میکند. به دنبال اسمی نزدیک بودیم که به hippopotamus (اسب آبی) رسیدیم و خیلی اتفاقی متوجه شدیم تکسچر بدن اسب آبی نزدیک تکسچر بتن است. درآخر با گروه اسم hippo را انتخاب کردیم. یک خاطره تعریف کنم: بعد از حدود تولید دو-سه محصول ، یکی از دوستان گفت:«چه باحال، شما به برند Zippo، برترین برند فندک دنیا فکر کردید و …» خیلی اتفاقی متوجه نوشتار Hippo و Zippo شدیم و کمی مسیرمان تغییر کرد.
کمی در مورد نمونه سازی صحبت کنیم. در مسیر شما چقدر اهمیت داشته است؟ به چه چالشهایی برخورد کردهاید؟
نمونهسازی برای معماران خیلی جا افتادهاست. ما نیز از ابتدا با نمونهسازیهایی اولیه آغاز میکنیم تا با نمونه سازیهای نهایی و دقیق به محصول نهایی برسیم. خیلی از نمونه های اولیه را با چاپگر سهبعدی (3D Printer) می ساختیم، هنوز هم پرینت سهبعدی در ساخت هزینه کمی دارد. این نمونه ها به ما کمک میکند تا با در دست داشتنشان راحتتر با تراشکاران و صنعتگران گفتوگو کنیم. یکی از چالشهای ما تفاوت هزینه در حوزه ما و صنعتگران است. برای مثال ما یک نمونه پرینت شده با ۱۳ ساعت زمان پرینت به قیمت هفتاد هشتاد هزار تومان داشتیم اما برای تراش فلز همین مدل تنها حدود هفتصد هشتصد هزار تومان دستمزد پرداخت کردیم.
شما از ابتدا نقشه کسبوکار (Business Plan) داشتید؟
کار ما سه بخش داشت. طراحی، تولید و پردازش و فروش. ما هیچکدام تجربه بخش سوم را نداشتیم. هنوز هم بخش اقتصادی سختترین بخش است. در اوایل تولید چون جوان و پرانرژِی بودیم و زودتر از عموم جامعه سمت دنیای مجازی رفته بودیم، پلتفرمهای مجازی به ما کمک زیادی کردند. مقیاس تولید ما با تقاضا در دنیای مجازی همخوانی داشت. موج فروشگاههای هنری (Art shop) هم تازه به راه افتاده بود و به راحتی محصولات را آنجا عرضه می کردیم. تا اینکه حجم سفارشات بالا رفت و رقابت سنگینتر شد. کسبوکارهای دیگر هم به سمت فضای مجازی آمدند. در این مرحله عرضه محصولات برای ما سخت شد و ما هم مانند خیلی از کسبوکارها به برنامه ریزی مجدد و تصحیح ساختارهای فروش پرداختیم و به مشورت و همکاری با افراد باتجربه در این زمینه روی آوردیم.
خیلی از کسبوکارها نیاز به باز طراحی دارند. ممکن است در آینده فروش محصولی پرطرفدار نزدیک به صفر برسد. شما چطور این موضوع را مدیریت میکنید؟
خیلی از طراحان و برندهای مطرح در دنیا دو دسته محصول عرضه میکنند. دستهای محصولات پرچم آنها و دسته دیگر کاربردی و بر پایه اصول و نیاز بازار هستند. این رویکرد در محصولات ما نیز دیده میشود. برای طراحی و تولید برخی محصولات با طراحان دیگر همکاری کردیم با وجود اینکه میدانستیم چندان کاربردی نیستند اما میخواستیم پرچم ما باشند. تا جایی که میشد سعی کردیم این دو دسته را به یکدیگر نزدیک کنیم. گاهی موفق بودیم و گاهی نه. فرصتی که در بازار ایران با توجه به تحریم ها دیده میشود جای خالی محصولاتی با طراحی خوب، با کیفیت و قیمت مناسب است.
از تجربیات خود در مورد همافزایی با تیمهای مختلف حتی در زمینههای متفاوت بگویید. چه ظرفیتهایی یافتید؟
دفتر ما چون در حوزه طراحی فعالیت می کند پاتوق طراحان است. طراح صنعتی، معمار و غیره . البته از خوب ماجرا زمان کوتاهی، گروهی از برنامه نویسان به واسطه یکی از دوستان من که قصد ساخت یک اپلیکیشن را داشت به دفتر ما آمدند. حدود یک سال و نیم با آنها همراه بودیم و میشود گفت به همین دلیل با بسیاری از ظرفیتها که در آن دوره نو و تازه بودند آشنا شدیم. در حال حاضر نیز با گروههای مختلفی مانند دوستان مجسمهساز کار میکنیم. در کل معماران به واسطه حرفه خود باید بتوانند با گروههای مختلف در رشتههای متفاوت مانند گروه تاسیسات، عمران و غیره همکاری داشته باشند. اما هرچه حرفهایتر میشوند تعاملات کمتری برقرار میکنند، اگر در مراحل اولیه تعاملات بیشتری داشته باشیم کار بهتر و بهتر میشود.
نظرتان درباره فعالیت در حوزه ساخت در اکوسیستمی که همه نیازهای شما را برطرف میکند چیست؟ در بستری که دستگاههای مختلف ساختی، متریالهای گوناگون، امکان دریافت مشاوره در زمینه ساخت، مسائل حقوقی و فروش و بازاریابی و مانند آن وجود دارد.
چنین فضایی برای شروع کار لازم حتی واجب است. طراح و تولید کننده با مسائل و لوازمی سروکار دارد که قاعدتا نمیتواند دانش همه را داشتهباشد. احتیاج دارد در کنارش افراد با تخصصهای دیگر وجود داشته باشند. ما خیلی با این موضوع در روند تولید محصولات رو به رو شدیم که روز به روز نیز شدیدتر میشود. برای مثال ما به یک قطعه خاص احتیاج داشتیم که نه میتوانستیم خودمان طراحی کنیم و نه از جایی آن را تهیه کنیم. تنها یک تکنسین توانست که به ما کمک کند و در روندی رفت و برگشتی به قطعه نهایی دست یافتیم.
چنین مراکزی در ایران در حال شکل گیری هستند، تنها مشکلی که دارند این است که در مراحل اولیه کمک میکنند، بعد از مرحله تولید من نیاز به عکاس، یادگیری روش درست برای عرضه و کارهایی از این دست دارم. اکوسیستم باید بتواند کمک کند شما از مرحله طراحی و تولید محصول به مرحله تولید انبوه و صنعتی شدن پیش بروید. فضایی را تصور کنید که در کنار شما چند کسب و کار کوچک است (عکاس ، طراح مد، برنامه نویس، تکنسین ساخت و …)، این فضا میتواند مسیر شما را کوتاهتر کند